به دنبال پیروزی گروه ها و چهره های مذهبی و تمام بنیاد گرا در ایران، فلسطین و عراق عملا بیشتر مجراها و کانال های رسیدن به صلح و دمکراسی در خاورمیانه بسته شد. به قدرت رسیدن احمدی نژاد درایران و به دنبال آن پیروزی ائتلاف شیعیان عراق در انتخابات پانزده دسامبر سال گذشته، که نزد یک ترین ائتلاف عراقی نزدیک به تهران به شمار می رود و در کنار آن روی کار آمدن حماس به رهبری خالد مشعل در فلسطین نشان داد که مردم خاورمیانه هنوز تا در آغوش گرفتن یک صلح پایدار و دمکراسی فاصله ای دور دارند. وقتی که این گروه ها و چهره ها که هر کدامشان جبهه ای نظامی نیز پشت سر خود داشتند، به قدرت دست یافتند و با فراغ بال در برابر مردم و غرب شروع به مانور زدن کردند و راه بیشتری را برای اقدامات تروریستی پراکنده ی القاعده ازهم پاشیده گشودند، بارها این پرسش به ذهن من خطور کرده که واقعا چه چیزی عامل پیروزی چنین تفکراتی در انتخابات ها ی ظاهرا مردمی می شود. تحلیل ها و نظرات فراوانی در این زمینه ارائه شد که به نظر من هر کدام در جای خود به مراتب دلایلی را در رابطه با عدم وجود یک صلح پایدار و دمکراسی، در خاورمیانه را برشمردند و همچنین اشاره ها داشتند به چگونگی به قدرت رسیدن این چهره ها و گروه ها.
بدون هیچ شک و تردیدی من نیز مانند بسیاری دیگر نه تنها جمهوری اسلامی را عامل اصلی یک صلح پایدار در خاورمیانه می دانم، بلکه با توجه به نفوذی که در بین احزاب وائتلاف و جبهه های موجود در عراق و فلسطین دارد و با نگاهی کلی به خطوط سیاسی دولت احمدی نژاد عملا می بینیم که جمهوری اسلامی در عرصه ی جهانی راهی را در پیش گرفته است که تنش های موجود بین جهان اسلام و غرب را قصد دارد وارد مرحله ای حساس تر کند. در این راه نیز فعلا با خیالی راحت و بدون در نظر گرفتن عواقب تاگوار دنبال کردن چنین سیاست خطر آفرینی، گام بر می دارد.
در این اثنا و در حالی که وضعیت خاورمیانه روز به روز وارد مرحله ی حساس تری می شود، حضور نظامی امریکا و نیروهای غرب درعراق سه سال پس از سقوط رژیم صدام هنوز نتوانسته است که خاورمیانه را در راه رسیدن به صلح و دمکراسی یاری چندانی دهد. همین حضور نظامی، به گروه ها و احزاب افراطی و بنیاد گرا امکان بیشتری داده که درعرصه های انتخاباتی و در میدان تبلیغات با استفاده از ترفندهائی که مخصوص حاکمان جمهوری اسلامی در نزریک به سه دهه ی اخیر بوده، به تحریک احساسات مذهبی مردم وترغیب آنها برای احیا و زنده تگه داشتن هرچه بیشتر ارزش ها و سنت های مذهبی دست بزنند. یعنی دقیقا با چیزی از مردم رای و مشروعیت می گیرند که با دمکراسی و اصول اولیه ی صلح در تضاد کامل است.
دخالت جمهوری اسلامی در امور داخلی عراق با استفاده از وابستگان قدیمی خود از جمله سیستانی، مقتدا صدرو این اواخر ابراهیم جعفری بیشتر از هر چیز دیگری مانع تشکیل یک دولت دائمی در این کشور شده است. فرستادن صدها و هزاران پاسدار و نظامی دیگر در قالب گروه ها و دسته های که گمان می رود تنها برای تقویت جبهه ی شبعیان جنوب وارد عراق می شوند سند زنده ای است که نشان می دهد جمهوری اسلامی در کنار همفکران القاعده ایش اجازه نمی دهد مردم عراق نظام کشورشان را بعد دیکتاتوری صدام به یک دظام مردم سالار و سکولار تبدیل کنند. درگیری های بین شیعیان و سنیان را به شدت تشدید می کند و دامنه این درگیری ها و خشونت ها را تا جائی رسانده اند که مردم عادی بزرگترین قربانیان این نزاع های خونین شده اند به طوری که اگر روزی تعدادی از مردم عادی کشته نشوند در عوض کل مردم در آن روز هوائی را تنفس می کنند که باید بوی مرگ و خون داشته باشد.
در داخل کشور در حالی که روزبروز دامنه ی فقر و سیه روزی مردم بیشتر می شود و معضلات اجتماعی ناشی از فقر قربانیان بیشتری از جامعه می گیرد حاکمان نظام، مهروزیشان را متوجه گروه ضد صلح حماس کرده اند آن هم زمانی که تمام کشورهای اروپا به شبب سیاست های حماس و ناکارآمدی آنها در صلح خاور میانه اهدای کمک های خود به فلستینیان را قطع کرده اند. اهدای 50 ملیون دلار کمک مالی در این شرایط غیر از ادامه سیاست حمایت از گزوه های در حال جنگ با اسرائیل چه معنی دیگری دارد؟ جمهوری اسلامی با این کار جدا از این که دست به دزدی از مال مردم کشور زده است، به اروپا، و کشورهای که درگیر پرونده ی اتمی ایران هستند می خواهد واضح تر از گذشته وانمود کند که قصد دارد حرف اول و آخر را در این منطقه بزند و به خیال خود هیچ گونه واهمه ای در برابر غرب و حامیان صلح در خاورمیانه ندارد. کمک مالی به دولتی که مانند دولت خود احمدی نژاد از همان روزهای اول با اعتراضات و تحصنات مردمی روبرو شده است چیزی نیست غیر از انهدام دمکراسی، چرا که تمام این پول ها و کمک ها صرف تامین اسلحه و تجهیزات نظامی برای جنگ علیه کشوری می شود که جمهوری اسلامی سالهاست سودای نابودی مردم وکشورش را در سر می پروراند.
اکنون دیگر جمهوری اسلامی با اقداماتی که در داخل کشور علیه مردم و آزادی خواهان انجام می دهد و با اعمالش در عراق و فلستین و لبنان و ... وبا درپیش گرفتن سیاست های سیاهی که فقط به نابودی هر چه بیشتر مردم ختم خواهد شد، از بین بردن نشانه های دمکراسی وصلح به کار هر روزه اش تبدیل شده است. انهدام دمکراسی با روشهای رعب آور در خاورمیانه تنها کار جمهوری اسلامی و گروه های تروریست همفکرش می باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر