شنبه، دی ۰۹، ۱۳۸۵

اعدام صدام و عدالتی کم رمق برای مردم عراق

با همه اما و اگرها پیرامون محاکمه صدام و دار و دسته اش سرانجام سپیده دم دیروز با تائید دادگاه تجدید نظر بغداد این حکم اجرا شد و جهان شاهد خاموش شدن یکی از جنایتکارترین دیکتاورهای خود بود.
به نظر من این حکم عادلانه نبود، نه به دلیل این که صدام شایسته اعدام نبود. بلکه به این دلیل که اثرات منفی اجرای این حکم خیلی بیشتر از یک خوشحالی آنی و چند روزه برای شیعیان و کردهای این کشور می باشد. از طرفی نیز اعدام صدام نشان داد که اولن دستگاه قضائی عراق از نگهبانان گرفته تا قضات آن نه تنها مستقل نیستند و مستقل عمل نکردند بلکه هر قسمت از این دستگاه قضائی وابسته به احزاب مختلف و جریان های سیاسی خاصی بودند و هستند که در طول محاکمه صدام و دیگر اعضای بلند پایه حزب بعث به میل خود عمل کردند و روشن ترین دلیل این امر هم می تواند عوض کردن قاضی این محاکمه جنجالی باشد که چندین بار صورت گرفت. همین امر به هرکسی می تواند نشان دهد که عدالت چنین دادگاهی یک عدالت کامل براساس معیارهای بین المللی نبوده است.
در ثانی اجرای حکم اعدام صدام نشان داد که یا این دیکتاتور با دیکتاتورهای دیگر این جهان تفاوت زیادی داشت و یا عمدن چنان تفاوتی بین او با دیگر دیکتاتورها قائل شدند که منجر به اعدامش شد. اگر واقعا دیکتاتورها از هر نظری به هم شبیهند و همه آنها سرنوشتی یکسان دارند پس چرا صدام پیش از آنکه در دادگاه به همه اتهاماتش رسیدگی شود اعدام شد.
اصلن چرا از اول او را تحویل دادگاه لاهه ندادند. چرا محاکمات وی را مستقیم از تلویزیون پخش می کردند مگر کسی نسبت به جنایات وی شک دادشت.مگر او مرتکب جنایات محفی هم شده بود.
به چند دلیل می توان گفت که اعدام صدام توسط دولت عراق می تواند یک اشتباه کاملن فاحشی باشد که از همین امروز دولت و مردم این کشور را می تواند با بحران های جدی تری روبرو کند و به چالش بکشاند. من دلایل اشتباه بودن اعدام صدام را این گونه برمی شمارم :
1. هیچ عنوان و با توجه به وضعیت کل عراق اعدام او نمی تواند هیچ تاثیری در کاهش خشونت ها داشته باشد و حداقل تا سه ماه آینده بغداد را به کشتارگاهی خونین تر برای مردم بی گناه تبدیل خواهد.
2. این اعدام به بقایای حزب ساقط شده بعث به بهانه مقاومت در برابر امریکا و انتقام گرفتن اجازه قدرت مانور بیشتری در دست پازیدن به عملیات های خونبار و جنایتکارانه می دهد و بدون شک نقاط مختلف عراق را ناامن تر خواهد کرد.
3. بسیاری از کشورهای عربی از این اعدام راضی نیستند و به این بهانه چه به شیوه مخفی و چه علنی حمایت های تسلیحاتی و مالی خود به گروه های سننی عرب را بیشتر خواهند کرد که در این صورت آتش جنگ های مذهبی برافروخته شده بین سنیان و شیعیان عراق بیشترو بیشتر خواهد شد و چه بسا که این چنگ در قالب جدل های لفظی و تنش های دیپلماسی به بعضی از کشورهای منطقه نیز برسد اگر چه همین حالا نیز تا حدودی چنین امری دیده می شود.
4. همین حمایت های کشورهای سننی همسایه عراق و یا بعضن کشورهای غربی از گروه های سننی در مقابل حمایت و خط دهی ایران و سوریه به گروه های شیعه می تواند و تاکنون نیز توانسته است که علاوه بر تنش ها و اختلافات بین اعضای دولت کنونی عراق در کل بین کشورهای همسایه عراق و دولت کنونی عراق فاصله ایجاد کند که در این صورت بیشتر برنامه های امنیتی برای برقراری ثبات درعراق به هم می خورد همانطور که تا امروز هیچ طرح امنیتی مشترکی بین عراق با کشورهای همسایه اش به سبب همین اختلافات کوچکترین تاثیر مثبتی بر ثبات امنیت و آسایش عراق نداشته است.
5. در شرایطی که نخست وزیر عراق به منظور کاهش خشونت ها و کنترول بیشتر دولت بر اوضاع و احوال کشورش اعلام می کند که اعضای برکنار شده حزب بعث از ادارات و موسسات دولتی می توانند به سر کارهای خود بازگردند، و از طرفی دیگر صدام را اعدام کنند چگونه می توان اطمینان داشت که اعضای بعثی برگشته به بدنه دولت بی تفاوت بشینند و به همین راحتی از اعدام صدام چشم پوشی بکنند.
6. اعدام صدام بین نهادها و سازمان دفاع از حقوق بشر و آزادی بیان و عقیده و در کل هر نوع موسسه و سازمان های مدنی مستقل بین المللی با دستگاه قضائی، سازمان های فعال عراقی در حوزه های مختلف و مهم تر از آن با خود دولت عراق می تواند فاصله ایجاد کند و در صورت محقق شدن چنین امری بازهم قربانیان اصلی خود مردم بی گناهی خواهند بود که همین حالا نیز به طور متوسط روزانه صد نفر قربانی می دهند. چنین فاصله ای علاوه بر این موجب نوعی بی اعتمادی مدنی از سوی مردم خود عراق و جامعه مدنی بین المللی نسبت به دولت عراق و دستگاه قضائی این کشورمی شود.
7. علاوه بر آنکه این اعدام موجب فاصله بیشتر کشورهای عرب و حتی اتحادیه عرب با دولت و کشورعراق می شود، موجب نوعی دیگر از بحران و تنش میان همسایگان عراق و دوستان این کشور با یکدیگر خواهد شد که هیچ نفعی نه برای دولت عراق دارد نه برای مردم و اثرات منفی این تنش ها و بحران ها به زودی بر دولت و مردم عراق نمایان خواهد شد.
8. اعدام صدام تنها باعث یک خوشحالی آنی و چند روزه برای شیعیان عراق و کردهای این کشور شده است و هیچ سود دیگری برای مردم در پی نخواهد داشت چه بسا روزهای سخت تر و تلخ تری نیز برای مردم شروع بشود
تنها نفعی که از اعدام صدام ممکن است که عاید این کشور شود این است که می توان خوشبین بود به اینکه ریشه های حزب بعث به مرور زمان فاسد و از بین خواهد رفت ودر آینده شاید دیگر درعراق هرگز حزبی با این نام و مشخصات قد علم نکند و بعثیزم برای همیشه به زیر خاک رانده شود.
و سرانجام به نظر من اگر صدام اعدام نمی شد و در یک دادگاه بین المللی در خارج از عراق محاکمه می شد و به تمامی جنایاتش رسیدگی می شد شاید مردمان بیشتری خوشحال می شدند زیرا در این صورت کسی به این نکته اعتراض نمی کرد که چرا صدام تنها به خاطر کشتن 140 شیعه به مرگ محکوم شد. پس به خاطر کشتن بیش از 180 هزار کرد و آن همه انسان هایی که در ایران و کویت کشته است چه کسی باید محاکمه شود اگر واقعا عدالتی کامل وجود دارد. اما ...

جمعه، دی ۰۸، ۱۳۸۵

این دو زن کمک می طلبند


ملک قربانی و محبت محمودی دو زنی هستند ک اکنون چند سال است در زندان ارومیه در حبس بسر می برند اولی محکوم به مرگ با سنگ و دومی ومحکوم به مرگ با طناب است.
این دو با شندین اخبار مربوط به اعدام های اخیر در دو ماه گذشته اکنون خواب به چشمانشان نمی رود و روزی هزار بار یکی خود را درمیان سنگریزه ها می بیند و دیگری آویزان به طنابی مانند عکس روبرو.
تلاش خانواده ها و نزدیکان آنان برای برای لغو حکم شان به جائی نرسیده و سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان نیز هر آنچه در توان داشته به کار برده تا شاید بتواند کاری بکند ولی ظاهرا چیزی تغیر نکرده است.
سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان قبلا برای نجات ملک قربانی از سنگسارکمپین نجات تشکیل داده بود که با اینکه به امضا صدها نفر و ازجمله فعالان حقوق بشری،مدنی،فرهنگی،دانشجوئی، مطبوعاتی و جوانان رسید، اما نهایتا نتوانست که منجر به لغو حکم سنگسار این زن نگون بخت شود و البته تلاش برای لغو این حکم از سوی فعالان حوزه های مختلف کردستان هنوز ادامه دارد. محبت محمودی نیز که بعد از تحمل پنج سال حبس با حکم اعدام روبرو شده است همچنان به رغم تمام تلاش های انجام شده و در حال انجام، اکنون خود را درچند قدمی چوبه دار می بیند و پریشان و آشفته از اینکه شاید به گناه نکرده باید قصاص شود روزگار سیاه خود را می گذراند.
این دو زن اما در حال حاضر کمی هم امیدوارند به نجات خود،برای همین خود نیز تلاش را برای رها شدن از چنگ عدالتی که در عین عدالت بودن شاید فقط برای غیر زن، برای زنان کشور همچنان ناعدالت است و در خوشبینانه ترین مواقع هم به ضرر زن حکم می راند،آغاز کرده اند.
آنها وقتی احساس کرده اند که دیگر تلاش خانواده ها و نزدیکانشان به جائی نرسیده است و سیر اجرای حکم های صادره برای متهمن محکوم به مرگ سرعت بیشتری به خود گرفته است، در تماسی که توانسته اند با سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان بگیرند، خواستار توجه نهاد های حقوق بشری در کل کشور نسبت به سرنوشت خود شده اند و کمک طلبیده اند. کسی چه می داند شاید اولی که محکم به سنگسار است خبر نجات یکی از سنگساری ها را که تازه از این حکم نجات پیدا کرده را شنیده باشد و دومی هم به همین خبر و همین اقدام خود برای کمک طلبیدن خوشبین باشد. و همین خوشبینی آنها در حالی که به نظر نمی رسد فاصله چندانی با اجرای حکم داشته باشند، خود جای امیدواری زیادی است.
در هر حال امیدوارم که حداقل این کمک طلبیدن خودشان موثر واقع شود و غیر از سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان دیگر نهادها و سازمان های حقوق بشری و فعالین مسائل زنان در کل کشور صدا آنها را بشنوند و در جوابشان، آنها نیز اقدامات لازم در این زمینه را انجام دهند و از هر کانالی که برایشان مقدور است کاری بکنند و در نجات آنها با دیگران شریک شوند. تنها تلاش زنان در تغیر سرنوشت این دو زن و بسیاری دیگر کافی نیست و به جائی نمی رسد.

این هم لینک خبر

پنجشنبه، دی ۰۷، ۱۳۸۵

سومین سالگرد فاجعه بم و فراموشی بسیاری از ما

سومین سالگرد فاجعه بم را در حالی پشت سر می گذاریم که این روزها فکر و ذکر بیشتر ماها و رسانه های داخلی و خارج از کشورحول و حوش قطع نامه شورای امنیت مقابل پرونده هسته ای، سخنان توهین و تحقیر آمیز وزیر علوم درباره دانشجویان ستاره دار،نتایج انتخابات شوراها و چند مورد دیگر که تنها معطوف به سیاست است می چرخد. و این درست زمانی است که هنوز کودکان بم از سرما می لرزند، هنوز به جای دیوار و سرپناهی برسر بسیاری از مردم این شهر، آنها زیر چادر و در حصارهائی از پرده و پتو روز را به شب و شب را به روز می رسانند، هنوز نمایه ویرانه ها بیشتر از نماهای بازسازی شده خودنمائی می کند گویی که هیچ رنگی قصد برگشتن به زندگی و حیات این شهر را ندارد اگر چه زندگی بازماندگان زلزله درآن ادامه دارد با هزار مشقت و بدبختی و در حالی که به همین زودی و به همین راحتی از سوی دولت و دولتمردان فراموش و نادیده گرفته شده اند.
معلوم نیست دولت مهرورزی در مدت این یک سال و نیم برای این شهر چکار کرده است. معلوم نیست که بر سر آن همه کمک های ارسالی از سوی کشورهای جهان برای بازماندگان بم چه آمد و چه شد. معلوم نیست که برنامه های اتخاذ شده از سوی دولت قبلی برای باز سازی و ترمیم این شهر چه نتیجه ای داشت و به کجا انجامید. معلوم نیست که آیا ان جی او های کشورهای مختلف که هنوز در بم دفترشان باز است، فعالیتی دارند یا اصلا حضرات اجازه فعالیت به آنها را داده اند. اجازه می دهند که حداقل آنها کار خودشان را برای مردم بکنند یا نه .
چند عکس تازه دیدم از سطح این شهری که به همین زودی از سوی خود ما هم به دست فراموشی سپرده شده که حتی در سالگر فاجعه نیز یادی از آنها و قربانیانش را بر خود گران می بینیم، که تفاوت چندانی با تصویر این شهردر چند روز بعداز زلزله ندارد با این تفاوت که در این عکس های تازه فقط جنازه دیده نمی شود. خرابی و ویرانه هنوز هست. هنوز رنگ و سیمای شهر به مناطق جنگ زده بیشتر شباهت دارد تا به شهری که بازسازی شده باشد یا حداقل بگوئیم که بعد از سه سال در حال بازسازی است.
چه خوب بود که همگی ما در سالگرد این فاجعه انسانی و حالا که بیشتر نهادها و سازمان های دولتی و خود دولت از همه بیشتر بم و زندگان بم را نادیده گرفته اند و در حق شان نامردمی می کنند، ما کمی بیشتر و پر رنگ تر از این فاجعه یاد می کردیم و خواسته ها و احتیاجات بازماندگان و این شهر مظلوم و محروم را در لابه لای نوشته های خود بیشتر و بهتر می نوشتیم و یادآوری می کردیم، حداقل در نوشته های این چند روزه خود.
اما متاسفانه این جوری نشد سالگرد این فاجعه به سردی گذشت و همه ما بسیار کم رنگ و یا اصلا بی تفاوت پنجم دیماه را پشت سر گذاشتیم. در گذشته این جوری نبودیم، نه سرد بودیم نه بی تفاوت در مقابل هیچ چیز و هیچ موردی و بویژه چیزهائی که از سوی دولت نادیده انگاشته می شوند و فراموش می شوند، مواردی که دولت از انجام دادن آن شانه خالی می کند به بهانه آن که خدا بزرگ است!!

در سایت کنشگران عکس های امسال بم را ببینید و نوشته اش را هم حتمن بخوانید
بم؛ تنها، غمگین، فراموش شده...

چهارشنبه، آذر ۲۹، ۱۳۸۵

هنوز حتی برای نوجوانان نیز حکم اعدام صادر می شود

هدایت نیرومند تنها 15 سال دارد. او اهل شهر نقده است و از شش ماه پیش به اتهام قتل دستگیر و زندانی شده است. این نوجوان 15 ساله در زندانی بسر می برد که چند روز پیش یکی از متهمینش به نام"رسول کرد" به همین اتهام بعد ازتحمل 4 سال حبس به دار آویخته شد. هدایت نیز به اتهام قتل به مرگ محکوم شده است، آن هم قتل پدر خود.
او اکنون روز چند بار در دنیای تنگ زندان و در دنیای کوچک و معصومانه نوجوانی خود، خود را مقابل چوبه دار یا زیر قلاب جرثقیل می بیند اما چون دستانش بسته است نمی تواند فرار کند. به همین دلیل فکر دیگری می کند و با خودش می گوید نفر دیگری که اینجا بود و به اعدام محکوم شده بود بعد از چهار سال اعدامش کردند، خب حتمن من هم بعد از چهار سال دیگر ... ، تازه من که هنوز سالم نشده، لابد بعد از اینکه 18 سالم شد هم باید چهار سال دیگر در زندان زنده بمانم تا ... ، ولی نه از همین امروز حساب می کنند و یک سال بعد از آن که 18 ساله شدم ...، پس تا 19 سالگی زنده می مانم.
اما نه به گمان من از مرز18 سالگی که بگذرد حکمش اجرا می شود و در این مورد قوه قضائیه تامل و تعلل را جایز نمی داند و هیچ چیز را از هیچ کس قبول نمی کند حتی اگر پدر زنده شود!
دستگاه قضائی هنوز برای متهمین زیر 18 سال حکم اعدام صادر می کند. صدور حکم اعدام برای نوجوانان زیر 18 سال همیشه در کنار صدور اعدام برای متهمینی که به سن قانونی رسیده اند رواج کامل داشته است و تاکنون بسیاری از نوجوانان متهم به محض آنکه پا به سن 18 سالگی گذاشته اند اعدام شده اند. اوایل انقلاب حتی چند سال بعد هم زیر 18 ساله ها نیز بارهای بار اعدام شده اند. متهمین نوجوان تا رسیدن به سن قانونی باید در زندان دوران حبسی که فقط به سبب کمی سن آنهاست را بگذارانند و در این دوران هیچ گونه حقوق قانونی در دفاع از خود و همچنین از هرگونه حقوق کامل یک زندانی محرومند.
به رغم تلاش ها فراوان و اعتراضات داخلی و بین المللی به صدور و اجرای حکم اعدام در مورد نوجوانان به جمهوری اسلامی، قوه قضائیه تاکنون در هیچ موردی از صدور و اجرای احکام غیر قانونی خود نسبت به نوجوانان کمتر از 18 سال صرف نظر نکرده است. قوه قضائیه با توجه به وضعیت بسیار بد داخل زندان ها بویژه در شهرستان های کوچک و دور افتاده، همچنان نوجوانان نرسیده به سن قانونی را در بدترین شرایط زندان ها نگهداری می کند و در ظاهر از وجود یندهای ویژه و وجود آموزشگاه و چیزهای دیگری برای نوجوانان در زندان ها دم می زند.
کاش برای نوجوانان حداقل تا رسیدنشان به سن 18 سالگی حکم اعدامشان را به آنها اعلام نمی کردند و این مورد در حق آنان تبدیل به یک قانون می شد. اما مگر موارد حقوقی که برای زندانیان در کل در نظر گرفته شده و به تصویب هم رسیده است، رعایت می شود تا در مورد نوجوانان چنین چیزی نبدیل به قانون و اجرا شود.

سه‌شنبه، آذر ۲۸، ۱۳۸۵

دستگیری دومین روزنامه نگار سنندجی تنها سه روز بعد از انتخابات


صبح روز گذشته در سنندج" کاوه جوانمرد" روزنامه نگار و خبرنگار رسمی هفته نامه کرفتو در منزل خود توسط نیروهای امنیتی_اطلاعاتی دستگیر و روانه زندان شد.
هنوز هیچ منبع رسمی امنیتی و قضائی علت دستگیری این روزنامه نگار را اعلام نکرده است. روز گذشته درحالی این روزنامه نگار دستگیر و روانه زندان شد که روز جمعه یعنی تنها سه روز قبل از دستگیری کاوه جوانمرد و در پای صندوق های رای آکو کردنسب دیگر روزنامه نگار سنندجی و مسئول ستون خبری هفته نامه کرفتو توسط لباس شخصی ها دستگیر و به مکان نامعلومی انتقال داده شده بود که هنوز از سرنوشت و وضعیت وی اطلاعی به دست نیامده است. مقامات امنیتی و قضائی سنندج از علت دستگیری خود سرانه این دو روزنامه نگار توسط نیروهای امنیتی و لباس شخصی ها خودداری می کنند.
دستگیری این دو روزنامه نگار همزمان با آغاز و اعلام نتایج انتخابات شوراهای شهر و روستا و انتخابات خبرگان و تنها در طول سه روز نشان از اوج سانسور خبری نسبت به برگزاری و اعلام نتایج این انتخابات ها در استان کردستان می باشد.
دستگیری دو روزنامه نگار در سه روز که هر دو نیز متعلق به یک هفته نامه می باشند بدون شک نمی تواند در رابطه با چگونگی برگزاری این انتخابات، میزان شرکت مردم و همچنین نتایج آن نباشد. از طرفی دیگر این دو روزنامه نگار در حالی دستگیر و روانه زندان می شوند که هنوز تعدادی از روزنامه نگاران دیگر سنندجی به اتهامات ساختگی در انتظار محاکمه خود بسر می برند. بنا به اخبار منتشر شده در این رابطه با آغاز دیماه محاکمه تعدادی از روزنامه نگاران نشریات توقیف شده "پیام مردم"،" آسو " و اعضای هیات تحریریه "روژهه لات" آغاز می شود.

دوشنبه، آذر ۲۷، ۱۳۸۵

اجرای یک حکم اعدام دیگر

در حالی که در همه جای کشور افکار عمومی و توجه رسانه های داخلی و خارجی تمام و کمال به نتایج و چگونگی برگزاری انتخابات شوراهای شهر و روستا و همچنین انتخابات خبرگان معطوف گشته است، دستگاه قضائی در زندان ها و خلوتگاه های خود به دور از هر گونه سرو صدا همچنان با قاطعیت به صدور احکام اعدام و اجرای ان مبادرت می ورزد و برای متهمین بازداشت شده احکام سنگین و ناعادلانه صادر می کند و کوچکترین توجهی به اعتراضات سازمان و نهادها حقوق بشری چه درداخل و چه درخارج ندارد.
در یک ماه گذشته چندین خبر و گزارش از صدور و اجرای حکم اعدام در شهرستان های کوچک در شمال و غرب کشور منتشر شد که هیچگونه واکنشی از سوی نهادهای حقوق بشر و دفاع از زندانیان را در پی نداشت، و هم اجرا هم صدور چند حکم اعدام دیگر بدون سرو صدا اجرا و صادر شد.
در تازه ترین مورد، بنا به گزارش سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان در چند روز گذشته در شهرستان نقده واقع در آذربایجان غربی یک زندانی دیگر اعدام شده است. " رسول کرد"بعد از تحمل چهار سال حبس در زندان شهرستان نقده در چند روز گذشته به دارآویخته شده است. این زندانی به دارآویخته شده چهار سال پیش به اتهام قتل عمد بازداشت و زندانی شده بود.
همچنین هفته گذشته دادگاه انقلاب شهرستان سقز برای یک متهم زندانی به نام "مصطفی سلیمی"حکم اعدام صادر کرده است. این شخص نیز به اتهام محاربه با خدا به مرگ محکوم شده است.

به این نکته توجه کنید: دستگاه قضائی برای جلو گیری هر چه بیشتر از اعتراض به صدور و اجرای حکم اعدام و بیشتر در شهرستان های کوچک و دور افتاده با اینکه حکم را به متهم و خانواده متهم اعلام می کنند اما به هیچ عنوان و زمان اجرای حکم را رسمن اعلام نمی کنند و حتی تاریخ دقیق اجرای حکم را به متهم و خانواده متهم نیز خبر نمی دهند.

این هم لینک خبر اجرای حکم اعدام "رسول کرد"
اعدام يك زنداني در نقده

شنبه، آذر ۲۵، ۱۳۸۵

احضار و دستگیری روزنامه نگاران کرد ادامه دارد


احضار و دستگیری روزنامه نگاران کرد در شهرها کردستان در حالی ادامه دارد که هنوز سرنوشت تعدادی از روزنامه نگاران دستگیر شده نه تنها معلوم نیست بلکه تاکنون به هیچ یک از روزنامه نگاران دستگیر شده اجازه ملاقات با وکیل و حتی خانواده هایشان نیز داده نشده است. و همین امر موجب نگرانی شدید خانواده های آنان، سازمان های دفاع از حقوق بشر و مردم عادی شده است.
روز جمعه " آکو کردنسب"روزنامه نگار سنندجی در پای صندوق های رای در این شهر توسط عده ای از لباس شخصی ها بدون دلیل دستگیر و به مکان نامعلومی انتقال داده شده است.
این روزنامه نگار سنندجی هنگام دستگیری مشغول تهیه خبر و گزارش در یکی از محل های اخذ رای بوده است. او خبرنگار رسمی هفته نامه " کرفتو" می باشد بنابراین نمی توانسته که سرخود و بدون مجوز اقدام به گرفتن عکس و تهیه گزارش از محل انتخابات بکند. هفته نامه ای که این روزنامه نگار دستگیر شده در آن کار می کند تاکنون 46 شماره از آن منتشر شده است. با تغیراتی که مدتی پیش در هیات تحریه این هفته نامه داده شد و همچنین برکناری سردبیر آن و گذاشتن افراد نزدیک به اصولگرایان، به نظر نمی رسد که نام این نشریه و کارکنان آن در فهرست نام نشریاتی باشد که اقدام به تبلیغات قوم گرایانه و تجزیه طلبی میکنند!،
و باید توقیف شوند یا کارکنانشان را راهی زندان کنند.
نهادها و محافل امنیتی و قضائی در کنار اتهاماتی که ممکن است به هر روزنامه نگار و یا هر نشریه ای نسبت دهند، اتهام تمام نشریات توقیف شده در مناطق کردنشین را تبلیغات قوم گرایانه و تجزیه طلبی عنوان کرده اند که این دو اتهام تقریبا به اکثر روزنامه نگاران نیز نسبت داده شده است.
اما قبل از دستگیری این روزنامه نگار در چند روز گذشته سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان خبر از احضار مجدد " تونیا کبودوند مسئول بخش زنان هفته نامه توقیف شده "پیام مردم" داد. تونیا کبودوند به اتهام نشر مطالب الحادی و کفر آمیز یازدهم دی ماه در شعبه اول دادگاه انقلاب سنندج محاکمه خواهد شد. در احضاریه ای که وی دریافت کرده است قید شده چنانچه او از حضور در دادگاه خودداری کند برای وی حکم جلب صادر خواهد شد.
با توجه به این که این روزنامه نگار زن قبل از این نیز چندین بار احضار و دادگاهی شده است و آخرین بار با قرار وثیقه آزاد شده است و همچنین با توجه به اتهاماتی که به او نسبت داده شده است بیم آن می رود که این بار وی را راهی زندان کنند. احضار مجدد وی وهمچنین مدتی قبل احضار و محاکمه مجدد زینب بایزیدی فعال مسائل زنان و عضو سازمان دفاع ازحقوق بشرکردستان درمهاباد به شدت موجب نگرانی روزنامه نگاران، فعالین مسائل زنان، فعالان مدنی و حقوق بشری درکردستان شده است.

پنجشنبه، آذر ۲۳، ۱۳۸۵

یک پرسش و دو پاسخ در حاشیه دستگیری و احضار روزنامه نگاران کرد


چندین بار نوشته ام که اتهامات روزنامه نگاران کرد به هزار و یک دلیل عینی و عقلی تمام و کمال ساختگی، پوچ و بی اساس است و آنچه در حق روزنامه نگاران کرد و نشریات کردی و کردی_فارسی در غرب کشور روا داشته می شود چیزی نیست غیر از بهانه ای برای ترساندن مردم و سرکوب و اعمال فشار بیشتر و بیشتر بر اهل قلم و اصحاب مطبوعات است و گاهی چیز مسخره ای به نام پیامی برای احزاب کرد مخالف و از طرفی دیگر تکرار همان سیاست همیشگی دولت در قبال کردها. یعنی نسبت دادن یک چیز باطل و مردودی با عنوان" تجزیه طلبی".
نسبت دادن اتهاماتی نظیر تبلیغات برای تجزیه طلبی، تبلیغات قوم گرایانه، ارتباط با احزاب کرد مخالف، اقدام علیه امنیت ملی و نظام، مصاحبه با رسانه های خارجی،تلاش برای ایجاد اغتشاش از

طریق دعوت از مردم برای تجمعات اعتراض آمیز، تردد غیر مجاز از مرز، توهین به مقدسات اسلام، نشر اکاذیب و چند و چندین مورد یگر که اگر عنوان شود ممکن است شخصی بپرسد این چه ربطی به روزنامه و روزنامه نگار دارد.
برخورد های اخیر بویژه بعد از سفر صفار هرندی به غرب کشور به خوبی نشان می دهد که محافل امنیتی و اطلاعاتی با هماهنگی کامل با دستگاه های قضائی برنامه ای را در دستور کار خود قرار داده اند که اگر به همین شیوه پیش برود نفس های آخر هر روزنامه و روزنامه نگاری را خواهند گرفت و دیگر به هیچ عنوان دراین مناطق نمی توان نشانی از این دو یافت. برخورد هائی که تنها چند روز بعد از سفرصفار هرندی شروع شد به قدری کم سابقه و ظالمانه بود که هیچ شک و تردیدی به جای نگذاشت که آنچه درحال اتفاق افتادن است ، چیزی نیست غیر از اعلام کامل دشمنی با مطبوعات و روزنامه نگاران و خفه کردن صداهای حق طلبانه مردم کردستان آن هم به بهانه باطل و مردود تجزیه طلبی و خواست های قومی.
تهدید به مرگ یک روزنامه نگار قبل از دستگیری و تهدید به مرگ خانواده اش بعد ار احضارها و بازجوئی های پی در پی تنها به بهانه فعالیت های مطبوعاتی و مدنی. دستگیری اعضای هیات تحریریه روژهه لات آن هم بدون آن که هفته نامه روژهه لات توقیف شود چه معنی داشت غیر از ترساندن آنها و جلوگیری از ادامه فعایت های مطبوعاتی آنها و بسیاری دیگر و از طرفی نیزنسبت دادن اتهام ارتباط با عوامل آمریکا در کردستان عراق و دریافت مبالغ هنگفتی از آنها برای تبلیغات قوگرایانه و تجزیه طلبانه.
صدور حکم برای محمد صدیق کبودوند به اتهاماتی که هرگز نمی تواند به یک فعال حقوق بشر بچسپد. احضار چهار روزنامه نگار هفته نامه توقیف شده آسو، یک سال بعد از توقیف آن هفته نامه برای چندمین بار. و دستگیری چندین روزنامه نگار دیگر در شهرهای مختلف و توقیف بسیاری دیگر از نشریات آن مناطق که همه و همه در میان سکوت مطلق سازمان ها و نهادهای قانونی دفاع از حقوق مطبوعات و آزادی بیان و غیره انجام گرفت و سرانجام دستگیری "شیرکو جهانی اصل " روزنامه نگار مهابادی و احضار مجدد "تونیا کبودوند" مسئول بخش زنان هفته نامه توقیف شده پیام مردم، که یک سال بعد از توقیف این نشریه برای چندمین بار در روزهای اخیر به دادگاه احضار شده است. قبل از اینکه به نوشتن در باره شیرکو جهانی اصل و تونیا کبودوند بپردازم یک سوال را مطرح می کنم و سعی می کنم که خودم بدون توجه به مسائل حاشیه ای و درحد توان به آن پاسخ دهم.
چرا سازمان های دفاع از آزادی مطبوعات و دفاع ازحقوق روزنامه نگاران و حقوق زندانیان سیاسی در داخل کشور و حتی در خارج از کشوربه غیر از سازمان گزارشگران بدون مرز از روزنامه نگاران کرد و فعالین سیاسی و فعالین حوزه های مختلف در کردستان ایران حمایت و دفاع نمی کنند و یا اگر چنین کار را هم بکنند بسیار کم و به ندرت این کار را انجام می دهند؟
فکر می کنم که اولین و موجه ترین دلیل میتواند عدم دسترسی به اخبار دقیق و منابع خبری موثق و عدم شناخت کافی از مطبوعات و روزنامه نگاران کرد می باشد و چنین موردی تاحدود زیادی می تواند درست باشد و تقریبا همه بر این باوریم و به این خاطر نمی توان هیچ سازمان و نهاد و شخصی را متهم به دفاع نکردن از همکاران خود کرد. اما واقعا این چه مانعی است که جلوی اصلی حمایت همه سازمان ها و نهادهای قانونی و غیر قانونی و حتی مردم شهرهای کردنشین در اعتراض به دستگیری های خودسرانه روزنامه نگاران و فعالین حوزه های مختلف و توقیف نشریات را گرفته است. عامل اصلی این امر همان اتهاماتی است که از طرف محافل و نهادهای امنیتی و اطلاعاتی به دستگیر شده گان زده می شود. اتهاماتی نظیر ارتباط با احزاب کرد برانداز که اگر در مورد هرکسی ثابت شود وی را با حکم بسیار سنگینی و حتی یک قدمی اعدام هم روبرو می کند. از نسبت دادن اتهام ارتباط با احزاب کرد برانداز هم محافل اطلاعاتی و امنیتی و هم دادگاه ها در این مناطق دو هدف را دنبال می کنند. اول آنکه هیچ کس جرات دفاع از متهم را نخواهد داشت چرا که اگر کسی دنبال کار شخص دستگیر شده را بگیرد به سرنوشتی کمتر از سرنوشت متهم دچار نخواهد شد و دوم آن که از نسبت دادن این اتهام، اتفاقا به افرادی که درمیان مردم تاحدودی شناخته شده هستند به عنوان یک دام امنیتی برای دستگیری های گسترده استفاده می شوند. دراین مواقع نگاه های امنیتی رو به مردم عادی نیز بیشتر شده و هر کجا اسمی از شخص دستگیر شده به میان آید، دستگیری هائی نیز انجام می شود.
این سیاست سالهاست که در مناطق کردنشین در پیش گرفته شده و تاکنون ده ها و صدها تن به همین راحتی راهی زندان ها شده اند و کسی جرات نکرده است که به دستگیری و احکام صادره برای این افراد اعتراضی بکند. این زندانیان کسانی هستند که هرگز هیچ ارتباطی با احزاب کرد برانداز نداشته اند و اتهامی که آنان را چندین سال در زندان نگه داشته و نگه می دارد، اتهامی کاملا ساختگی و پوچ و بی اساس می باشد که حاکمیت تنها برای ترساندن و زهر چشم گرفتن از مردم عادی از آن به عنوان حربه ای استفاده می کند و هنوز هم ادامه می دهد. به نظر من عامل اصلی سکوت درمقابل بسیاری از دستگیرهای خودسرانه که با اتهامات ساختگی محاکمه و راهی زندان می باشد همین دو دلیلی بود که به آن اشاره کردم . باید در فکر راهی بود که بتوان از نسبت دادن چنین اتهاماتی به کسانی که به بهانه فعالیتهای سیاسی ، مطبوعاتی، مدنی و حقوق بشری دستگیر می شوند، جلوگیری شود. چرا که به همین افراد به راحتی نیز اتهام جاسوسی زده می شود. بگذریم سخن دراین مورد زیاد است.
شیرکو جهانی اصل اگر چه توانست با تماس تلفنی کوتاهی با خانواده اش سلامتی خود را اعلام کند اما نگرانی در مورد او همچنان باقی است. هنوز مکان نگهداری او معلوم نیست و از طرفی نیز مشخص نشده است که آیا او هنوز در اعتصاب غذا بسر می برد یا نه و دومین دلیل نگرانی در باره او این است که آیا او حاضر به سخن گفتن با کسانی که او را دستگیر کرده اند و مسئولان اطلاعات شده است یا نه. او همزمان با اعلام اعتصاب غذا سکوت نیز اختیار کرده بود و گفته بود با هیچ کس حاضر به گفتگو نیست. آخرین خبر درباره او اما این است که دیروز جمعی از دانشجویان سنندجی در دانشگاه این شهر در اعتراض به ادامه بازداشت غیر قانونی وی دست به یک تجمع اعتراض آمیز زده اند.
اما در خبر دیگری سازمان گزارشگران بدون مرز که چند روزپیش سایتشان فیلتر شد از احضار تونیا کبودوند برای چندمین بار به دادگاه خبر دادند که موجب نگران بسیاری از روزنامه نگاران کرد شده است. تونیا کبودوند که دبیر بخش زنان هفته نامه توقیف شده پیام مردم کردستان بود یک سال بعد از توقیف این نشریه به خاطر نشر مطالب الحادی و کفرآمیزو توهین به مقدسات اسلام محاکمه خواهد شد. نسبت دادن چنین اتهامی به این خانم روزنامه نگار به شدت مایه تعجب من شده است. چرا که دراین چند روزه بارها به خود گفته ام که چطور می شود آیت الله لنکرانی برای روزنامه نگاران یک کشور همسایه به اتهاماتی مشابه حکم مرگ صادر می کند و فتوا می دهد ولی برای یک روزنامه نگار ایرانی که زن باشد و تازه کرد هم باشد بعد از یک سال چطور حکمی صادر نکرده است! راستی چرا برای روزنامه نگاران کرد که دراتهامات اغلبشان توهین به اسلام و مقدسات و این چیزها قید می شود با اینکه سنی هم هستند فتوای مرگ صادر نمی شود!!
معلوم نیست در این مملکت حکم چیست و چه کسی حکم صادر می کند. معلوم نیست که جرم چیست و چه کسی مجرم است. معلوم نیست چه کسی باید دستگیر شود و چه کسی باید حکم دستگیری بدهد!!!

**عکس بالا متعلق به شیرکو جهانی اصل است
*** در همین باره نوشته: حامد متقی
مصاحبه ای به رنگ خون
تقدیم به شیرکوجهانی و خانواده چشم به راهش

چهارشنبه، آذر ۲۲، ۱۳۸۵

نگاهی ساده به احساس احمدی نژاد در وبلاگش

محمود امحدی نژاد در وبلاگ شخصی خود پیرامون حوادث دانشگاه امیر کبیر هنگام سخنرانی خود، متن کوتاهی نوشته است که در آن از دیدن حوادث در سالن محل سخنرانی خود احساس خرسندی کرده است. او نوشته است وقتی که اقلیتی را درجمع اکثریتی مطلق دیده که آزادانه به رئیس جمهور توهین می کنند احساس مسرت بخشی به وی دست داده که او را به یاد دوران دانشجوئی خود انداخته است.
احساس مسرت بخش محمود احمدی نژاد از حوادث پیش آمده در دانشگاه اما نمی تواند که توام با آن لبخند های تحقیر آمیز و نیش خندهائی نظیر دادن درجه نظامی به دانشجویان ستاره دار نباشد. همان لبخند همراه با کینه و تحقیری که از زمان روی کارآمدنش بارها در پی آن آرمش دانشجویان و دانشگاهیان را سلب کرده است، به طوری که حتی رودر روی خود او هم دانشجویان تنفرشان را از آن خنده های ظاهری و تحقیرآمیز و آن حضور پر از ابهام را نشان دادند. هر چند که ظاهرا هنوز دانشجوئی در پی این حوادث دستگیر نشده است اما، به هیچ بهانه ای نمی توان خود را قانع کرد که در روزهای آینده به بهانه همین دوربین شکستن و عکس آتش زدن و دادن شعارهای رادیکال، دانشجوئی دستگیر نخواهد شد. نمی توان گفت که نوشتن این مطلب توسط احمدی نژاد که دانشجویان مخالف اقلیتی کوچک میان اکثریتی مطلق بودند، خود دستوری نیست برای دستگیری به قول خود او آن اقلیت کوچک.
اگر چنین باشد که بدون شک هست باید گفت حتی احساس رئیس جمهور خود دلیلی مطلق برای دستگیری دانشجویان و آغاز دور دیگری از ناآرامی ها در دانشگاه ها بویژه در دانشگاه امیر کبیر است و می باشد.
اگر رفتن به دانشگاه فقط برای همین بود که اصلا احتیاجی نبود رئیس جمهور یکباره سر ازدانشگاه امیر کبیر درآورد. برای دستگیری آن اقلیت کوچک مخالف که همیشه دلیل کافی وجود داشت و وجود دارد.
اما نکته اساسی در این مورد که احمدی نژاد با زیرکی قصد داشت آن را وارونه جلوه دهد این است که مخالفان دولت و شخص وی در دانشگاه امیر کبیر به هیچ عنوان اقلیتی کوچک نبودند بلکه اکثریت مطلقی بودند و این مساله بار دیگر به خوبی نشان داد که این اکثریت مطلق وجود او در دانشگاه و نظارت دولت او بر امور دانشگاه ها را تحمل نمی کنند و خود رئیس جمهور بهتر از هر کس دیگری می داند که مخالفان او در دانشگاه یک اقلیت کوچک نیستند. آقای رئیس جمهور و دار دسته اش در میان تدابیر شدید امنیتی و همچنین با انتقال دادند عدده ای از دانشجویان بسیجی و وابسته به خود تنها می خواستند که جمعیت حاضر در سالن را به تفع خود پر کنند تا نشان داده شود که رئیس جمهور و دولت از حمایت رادیکال ترین دانشجویان ایران برخوردار هستند.
اما واقعیت عینی که همه دیدند عکس قضیه را نشان داد و رئیس جمهور با آن لبخند کینه ای و تحقیر آمیز خود سخنرانیش را به پایان برد و اکنون در وبلاگش با نوشتن احساس خود تنها نشان داده است که در فکر جواب دادن به آن اقلیت مخالف هست و این کار را خواهد.

چهارشنبه، آذر ۱۵، ۱۳۸۵

صدور سه حکم اعدام در کمتر از ده روز

اعدام ها از سرگرفته شده است. در دو هفته گذشته طبق خبرهائی که از مناطق مختلف کشور منتشر شده است نشان می دهد که دستگاه قضائی حاکمیت بدون توجه به اعتراضات داخلی و خارجی و بدون اندک توجهی به وضعیت دشوار کشور در عرصه داخلی و بین المللی به اجرای حکم اعدام و صدور آن با جدیت تمام ادامه داده و برای این کار اتفاقا از وضعیت آشفته کشور سواستفاده کرده و بدون سرو صدا احکام صادر شده را اجرا می کند و برای متهمین دیگر نیز که چندین سال را در حبس بسر برده اند یکی پس از دیگری حکم اعدام صادر می کند.
بعد از ظهر روز شنبه گذشته طبق حکم دادگاه انقلاب استان گیلان دو شهروند شهرستان لنگرود در این استان به دار آویخته شدند. " کامران جشیری" 25 ساله و "مسعود محقق" که به اتهام ارتکاب به قتل دستگیر شده بودند در ملاء عام به دار آویحته شده اند.
قبل از آن نیز بار دیگر در زاهدان بعد از ظهر پنج شنبه دو شهروند این شهرستان اعدام شده اند.
قبل از اینها نیز به نوشته سایت خبری ایسکانیوز در استان گلستان و در شهر مینودشت 5 شهروند این شهرستان را در ورزشگاه به دارآویخته بودند که دستگاه های فاسد تبلیغاتی قوه قضائیه برای اجرای حکم اعدام این 5 نفر صدها نفر از مردم این شهر را به ورزشگاه کشانده بودند تا یک حکم کاملا طالبانی را از نزدیک نمایش دهند. رژیم ساقط شده طالبان نیز برای اجرای احکام اعدام در افغانستان مردم را به ورزشگاه کابل می کشاندند و در برابر دیده گان مردم ده و صدها نفر را به دارمی آویخت و یا تیرباران می کرد.
اما در تازه ترین اقدامات قوه قضائیه در مناطق کردنشین در 10 روز گذشته برای سه متهم کرد حکم اعدام صادر شده است.
هفته گذشته دو زن کرد در استان آذربایجان غربی به نام های "هلاله محمدزاده" و " محبت محمودی" که هر کدام بیشتر از پنج سال است که به اتهام قتل در حبس بسر می برند، حکم اعدام صادر کرده است. گفتنی است که این دو زن در دفاع از خود مقابل افراد متجاوز مرتکب قتل شده اند.
به دنبال صدور حکم اعدام برای این دو زن، در استان کردستان و در شهر ستان سقز دادگاه انقلاب یک شهروند این شهرستان را به مرگ محکوم کرده است. "مصطفی سلیمی" به اتهام محاربه با خدا به اعدام محکوم شده است.
صدور سه حکم اعدام در کمتر از ده روز با توجه به انبوه زندانیان سیاسی و عقیدتی در مناطق کردنشین و همچنین شرایط ویژه این مناطق و از طرفی دیگر بکارگیری شیوه های غیر انسانی محافل امنیتی و قضائی در برخورد با زندانیان سیاسی و عقیدتی موجب نگرانی شدید خانواده های زندانیان و مردم آن مناطق شده است. بیم آن می رود که حاکمیت طبق معول از شرایط ویژه آن مناطق و همچنین وضعیت حساسی که کشور در آن قرار گرفته است سو استفاده کرده و بار دیگر برای زهر چشم گرفتن از مردم مناطق کرد نشین و مناطق دیگر کشور، چه در ملاء عام و چه به شیوه مخفی در کشتارگاه های خود دست به اعدام وسیع زندانیان بویژه زندانیان سیاسی و عقیدتی بزند.
باید هر چه زودتر و از هر راه ممکن به صدور این احکام در تمام نقاط کشور اعتراض شود و جلوی اجرای آن گرفته شود . برای همه ما مثل روز روشن است که اجرای این احکام اجازه می دهد قوه قضائیه اجرای این احکام را از استان های غربی کشور، خوزستان ، سیستان و بلوچستان و گیلان را به استان های دیگر نیز بکشاند و در کل یاس و ناامیدی را بر چهره مردم کشور در این شرایط حساس را بیشتر و بیشتر کند تا حاکمیت با جدیت بیشتری به سیاست های جاه طلبانه خود در عرصه داخلی و بین المللی ادامه دهد و توان اعتراضات مردمی به سیاست هایش را کمتر و کمتر کند.

دوشنبه، آذر ۱۳، ۱۳۸۵

دو بازداشت مشابه و همزمان

اخیرا اقدامات محافل امنیتی و قضائی در برخورد با قعالان مدنی،مطبوعاتی و حقوق بشری کرد وارد فاز جدیدی شده است به این معنی که قبل از این، دستگیری ها و احکام صادره برای متهمین کرد تاحدودی پراکنده و غیرسازماندهی شده بود و این عمل بیشتر به این خاطر انجام می شد که اهداف نهادهای امنیتی و قضائی از دستگیری و صدور حکم برای فعالان حوزه های مختلف، برای افکار عمومی این مناطق چندان هم مشخص نباشد که موجب ناآرامی و اعتراض مردم شود. البته درپیش گرفتن چنین سیاست های کم اثر و هرگونه عوامفریبی که وزارت اطلاعات به قصد فریب مردم و سازمان ها و نهادهای دفاع از حقوق بشری در پیش می گیرد قبل از آن که پیاده و اجرا شود با همین اعتراض مردم و سازمان های دفاع از حقوق بشر دراین مناطق همیشه و به هر قیمتی که شده باشد خنثی و برملا شده است. اما نکته قابل تامل در این اثنا این است که وزارت اطلاعات و دیگر محافل امنیتی و قضائی همزمان با عکس العمل مردم این مناطق در مقابل ادامه سکوب ها و دستگیری های خودسرانه از راه های دیگری وارد عمل می شوند که پیش بینی اهداف این راه های جدید در پیش گرفته شده اتفاقا همیشه راحتر از پیش بینی نتیجه راه های قبلی برخورد با فعالان حوزه های مختلف بوده است.
برای نمونه در تازه ترین این دستگیری ها به دو مورد می توان اشاره کرد که هر انسان عاقلی می تواند به راحتی تشخیص دهد که هدف از دستگیری این دو نفر چه می تواند باشد.
مورد اول دستگیری یک خبرنگار کرد عراقی در تهران است. این خبرنگار کرد که "ابراهیم درویش آلی" نام دارد و کارمند شبکه تلوزیونی حزب دمکرات کردستان عراق می باشد پنج سال تمام است که با مجوز رسمی حکومت اقلیم کردستان به صورت کاملا رسمی و قانونی در تهران مشغول به فعالیت رسانه ای است و در این پنج سال حتی یکبار هم از او در هیچ نهاد امنیتی و قضائی یک بازیرسی ساده و چند دقیقه ای هم به عمل نیامده است. فعالیت این گزارشگر کرد شامل تهیه گزارش و انجام مصاحبه و گفتگو با هنرمندان وادیبان و فعالان مدنی و فرهنگی بوده است. این گزارشگر اویل ماه گذشته همزمان با اعمال فشار بر پیروان اهل سنت و جلوگیری از برگزاری مراسم نماز جمعه آنان دستگیر و روانه سلول انفرادی شده بود. مقامات قضائی دلیل دستگیری وی را نداشتن مجوز رسمی فعالیت در ایران اعلام کردند! ظاهرا آقایان در مورد اتهام ایشان کمی عجله به خرج داده اند و فکر این را نکرده اند که اگر خدای نخواسته کسی هم پیدا شد و پرسید که در این صورت این آقا چطور پنج سال در پایتخت و نه در مناطق کردنشین و سنی نشین برای یک کانال آسمانی و رسمی یک کشور دیگر اقدام به تهیه گزارش و انجام مصاحبه و گفتگو می کرده است و شما دراین پنج سال کجا بودید.
البته به دنبال خوابیدن سرو صدا پیرامون اعمال فشار بر سنیان مقیم تهران این گزارشگر با قرار وثیقه فعلا آزاد شده است اما هنوز وی از تهران ممنوع الخروج می باشد.
مورد دوم مربوط است به بازداشت خود سرانه یکی دیگر از فعالان سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان." شیرکو جهانی اصل" عضو سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان چند روز پیش همزمان با اعلام صدور و تائید حکم اعدام برای دو زن کرد به نام های "هلاله محمدزاده" و "محبت محمودی" دستگیر و راهی زندان شده است.
شیرکو جهانی اصل روزنامه نگار، فیلم ساز و عضو فعال سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان می باشد که سال گذشته نیز به خاطر فعالیت هاخود در مهاباد دستگیر و مدتی را در زندان بسر برده بود که نهایتا اتهام وی را تشکیل یک کمیته تحقیقاتی برای پیگیری ماجرای ربوده شدن یکی از فعالان مدنی و فرهنگی زن توسط نیروهای امنیتی در مهاباد به نام " سروه کامکار" و همچنین دعوت از زنان برای تجمع اعتراضی به ربوده شدن همکار خود و مصاحبه با رسانه های خارجی اعلام کرده بودند. سال گذشته به دنبال ربوده شدن سروه کامکار فعال مسائل زنان، فعالان حوزه های مختلف در کردستان
دست به اعتراضات وسیعی زدند که این اعتراضات منجر به دستگیری تعدادی زیادی از روزنامه نگاران و فعالان مدنی و فرهنگی در کردستان شد که در بین آنها زینب بایزیدی و شیرکو جهانی اصل در دوران بازداشت غیر قانونی خود تحت فشارهای مضاعفی قرار داشتند.
شیرکو جهانی اصل چند روز پیش هزمان با صدور و تائید حکم اعدام برای دو زن کرد که اکنون مدت 5 سال است در زندان ارومیه بسر می برند دستگیر و روانه زندان شده است. بسیاری از فعالین مسائل زنان و همچنین اعضای سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان در ماه های اخیر و بویژه در یک ماه گذشته به شدت تحت فشار محافل و نهادهای امنیتی و قضائی قرار دارند که مرتب احضار، بازجوئی و بازداشت می شوند برای نمونه می توان به احضار و بازداشت غیر قانونی غفور محمدی و زینب بایزیدی دو تن از فعال ترین چهره های مسائل زنان و فعالیت های مدنی در یک ماه گذشته اشاره کرد که کامل طبق یک برنامه از قبل هماهنگ شده انجام گرفت که در صورت اعلام حکم اعدام برای این دو زن، دیگر فعالان این حوزه ها جرات اعتراض به این احکام صادره را نداشته باشند و برای آن که کاملا جلوی اعتراضات به این مساله را گرفته باشند شیرکو جهانی اصل را نیز دستگیر کردن که به قول خودشان خیالشان از این بابت راحت باشد.
شیرکو جهانی اصل از روز چهارشنبه 29 نوامبر دست به اعتصاب غذا زده است و هم کنون در اعتصاب بسر می برد. گفتنی است که مراجع قضائی مهاباد اتهام وی را همان اتهام سال گذشته یعنی تشکیل یک کمیته پیگیری برای اطلاع از سرنوشت سروه کامکار و مصاحبه با رسانه های خارجی اعلام کرده اند.