انگار نه سال نگذشته و همین نه روز پیش بود که خبری همچون برق وباد به همه جا رسید و سوز و سرما را بر همه بیشتر کرد و تکانش لرزه بر اندام ها انداخت.
تلخ و دردناک برای همه آنانی که غم کشور داشتند و دغدغه آزادی. اما راست بود، قاتلین دشنه به دست و حکم بر سر به خانه ای رفته بودند که سرای داریوش و پروانه فروهر بود.
آنانی که هیچ کس باور نمی کرد روزی به جرم اندیشه و گفتن حقایق در خانه خود در خون غوطه ور می شوند. اما حکم تاریک اندیشان باید با بکار گرفتن دشنه اجرا می شد.
قتل فجیع داریوش و پروانه فروهر در خانه اشان آغاز یک تاریکی شومی بود که به قتل چند تن دیگر از بزرگان اندیشه و خرد نیز انجامید و تازه معلوم شد که حاکمان روسیاه تاریخ درایران تا چه اندازه از انسانیت و شعور انسانی فاصله دارند.
امروز درحالیکه نه سال از آن تاریکی خونین و آن تراژدی دردناک می گذرد،اجازه برگزاری یک مراسم ساده یادبود برای شهیدان داریوش و پروانه را ندادند و بیش از پیش با این اقدام نابخردانه ترس خود را نشان دوستداران فروهرها دادند. اما نمی دانند که هر سال در چنین روزی هزارن ایرانی در خانه دل یاد آنها را گرامی می دارند. هنوز نمی دانند که بسیاری از دوستداران مرحوم داریوش فروهر نه تنها در چنین روزی بلکه هر روزی که از میدان بهارستان تهران می گذرند بی اختیار خواهند ایستاد، هنوز صدای سخنرانی داریوش فروهر را بعد از سال های سال در بهارستان می شنوند و به یاد آن روزها سرپا اشک می ریزند. مطمئنم امروز نیز کم نبودند کسانی که از خانه اشان تا بهارستان را پیاده رفته اند تا درچنین روزی محل سخنرانی های او را ببینند و لحظاتی در خانه دل خود در آن میدان تاریخی یاد و خاطره او و همسرش را گرامی بدارند. در بهارستان هنوز صدای رسای زنده یاد داریوش فروهر به گوش می رسد.
۲ نظر:
در مزار آباد شهر بی تپش
وای جغدی هم نمی اید به گوش
آبها از آسیا افتاد ه است
دارها برچیده خونها شسته اند
دانه ی هر گل که تو پرپر کنی
باز بکاریم و دو چندان کنیم
ارسال یک نظر