دوشنبه، مهر ۲۴، ۱۳۸۵

سخنی کوتاه درباره مهندس خوئینی

نامه پر از متانت و نجابت همسر مهندس خوئینی ها را خواندم، نامه ای بود که به نظر من بیشتر سخنی صادقانه با اهل سیاست بود تا شکایت و درد دل. هر چند نمی شود در چنین شرایط دشواری انتظار داشت که مادری در غیبت همسر از گریه ها و دلتنگی های بچه هایش در نامه ای سرگشاده ننویسد و نگوید چه بر فرزندانش می رود .
نامه خانم زهره اسلامیان من را بلافلافاصله به یاد یکی از نامه های خانم معصومه شفیعی همسر فداکار اکبر گنجی انداخت، نامه ای که در آن خانم شفیعی در گوشه ای از آن نوشته بود که این انقلاب چگونه بچه های خود را می خورد و همین جمله را هم دقیقا به قاضی دادگاه همسرش گفته وقتی عکس های همسرش در جبهه را نشان داده بود.
اکنون نوبت به یکی دیگر از بچه های انقلاب رسیده، نمانده نجیب مجلس ششم به بهانه شرکت در تجمع زنان وارد پنجمین ماه بازداشت غیر قانونی خود شده است و از مدتی پیش فشار بازجوها برای وادار کردن ایشان به اعتراف و ابراز پشیمانی به کارهایی که فقط خدمتی صادقانه به مردم بوده در بضی روزها به پنج بار بازجوئی رسیده است . جای هیچ شکی تردیدی نیست که تمام این فشارها و بازجوئی ها چیزی نیست غیر از این که با ایشان نیز همان کنند که با دکتر جهانبگلو کردند و یا همان کنند که با گنجی کردند. اما مگر این مردم نماینده نجیب مجلس ششم، مجلسی که به واسطه همین مهندس خوئینی و دیگران می توانستیم در آن نشانی از اراده مردم ببینیم را نمی شناسند.
در آن مجلس بود که دیدیم تعدادی آمده بودند که خدمت به مردم و کشور پیشه کنند و در بین همین تعداد مهندس خوئینی یکی از بچه های همین انقلاب بود که آمده بود و خواست مردم خویش را بیان می کرد و ثابت و استوار قدم برمی داشت و خستگی نمی شناخت،راه خدمت کردن پیدا کرده بود و در همین مجلس شاید صداقت گفتار و کردارش بیش از پیش نمایان شد.
اما اکنون حکایت غریبی است ماجرای این دستگیری که همه می دانند جرم نه شرکت در تجمع زنان است بلکه انتقام روزهای پرکار این مهندس و دیگرانی بود که تحمل شان آن موقع هم برای حاکمان کنونی سخت بود و کوتاهی نمی کردند در کارشکنی ها و توهین ها.
به یاد دارم سخنان سخنگوی آن موقع ویرانه قوه قضائیه را که بعد از پایان تحصن دست جمعی نمایندگان گفته بود عمر زیادی برایشان باقی نماینده حساب تک تکشان را خواهیم داد و امروز هم دارند همان حساب ها را تسویه می کنند .
بگذریم کیست که نداند دراین مملکت چه می کنند و چه می گذرد بر حال و روز آنان که حرف مردم و حقوق مردم می زنند.
من هم امیدوارم که آنچه بر کمیا و رضوانه گذشت و زیاد طول کشید هرگز بیش از این بر زهرا و امیر حسین نرود.

هیچ نظری موجود نیست: