سه‌شنبه، مرداد ۰۹، ۱۳۸۶

طناب دار چند قدم دیگر هم جلو آمد

چه باید گفت و چه باید کرد، وقتی از زندان بان و بازجو گرفته تا قاضی و دادستان چوبه دار را هل می دهند و به چند قدمی پاک ترین فرزندان این آب و خاک می رسانند. چه باید گفت به آنانی که بی مهابا و بی هیچ واهمه ای و در عین حال با کمال افتخار جفا روا می دارند براین مردم و حکم می رانند بر فرزندانشان؛ حکم مرگ.
چه باید کرد در حق آن جوانی که به جرم صداقت در کردار و گفتارش، اکنون در آن سلول تاریک خواب از چشمانش رخت بربسته و کابوسی هولناک رهایش نمیکند؛کابوس مرگ با طناب دار.
باز شبح مرگ در زندان ها را رها کرده و خود به تماشا ایستاده اند جان دادن ها.
تابستان است و باز تاریک اندیشان و کوته فکران در سوت آغاز مارتن مرگ در زندان ها دمیدند تا خود بار دیگر جنایتی دیگر را رقم زنند به نام خود.
تایید صدور حکم اعدام برای عدنان حسن پور و هیوا بوتیمار از سوی سخنگوی دستگاه قضائی نمی تواند حامل پیامی شفاف نباشد، پیامی با این محتوا که دیگر این حاکمیت هیچ زبان و هیچ صدائی را برنمی تابد و اگر بخواهد در آنی حکم ها صادر خواهد کرد حتی اگر همه جهان ساز مخالف زند.
هر چند من خوشبینم که اعتراضات بین المللی و فشارهای همه جانبه با یاری و همدلی مانع از به اجرا درآمدن این احکام غیرعادلانه و ضد انسانی خواهد شد.

سه‌شنبه، تیر ۱۹، ۱۳۸۶

باز هم اصانلو را ربودید که!

مگر قبلن این کار را نکرده بودید به هر بهانه ای که دوست داشتید، مگر کتکش نزدید و بی حرمتی نکردید، مگر زبانش را نبردید، مگر دفترش را ویران نکردید، همکاران و دوستانش را مگر بیکار نکردید و یکی پی از دیگری اخراج نکردید، مگر از دیگر همفکرانش تعهد نگرفته بودید، مگر ...
این بار چه کرده بود که باید کتک می خورد و دزدیده می شد، مگر بازداشتگاهایتان را ظرف همین یکی دو روز گذشته پرنکردید از دانشجویان تحکیم، دیگر از این بیچاره چه می خواهید.
مگر محمود صالحی را به بیمارستان فرستاده یا خدای نکرده آزاد کرده اید، که چنین با عجله با پژو خیابان های تهران را زیرو رو کردید تا اصانلو را پیدا کنید و ببرید با خود.
.باز هم در برابر دیده گان مردم دست به آدم ربائی زدید که
یعنی تحمل منصور اصانلو آنقدر برای تان مشکل شده که باید به خاطرش دست به چنین کار شرم آوری بزنید؟ آن هم برای بار چندم.
راستش را بگوئید ظرف همین سه روز گذشته در مسیر راه محل کار تا خانه های فعالانی که تحمل شان نمی کند، چند نفر دیگر را ربوده اید که هنوز خبرش به مطبوعات و رسانه ها نرسیده است؟
عکس از گویا نیوز

دوشنبه، تیر ۱۸، ۱۳۸۶

هجده تیر سالروز فوران مطالباتی ساختار شکن

ترس در سراپای حاکمیت جمهوری اسلامی از 18 تیرماه 78 همچنان وجود دارد؛ ترسی که هر سال با اقدامات فزاینده نیروهای امنیتی و اطلاعاتی ازدوماه قبل ازسالگرد این فاجعه فراموش ناشدنی نمی تواند از چشمان بیدار اقشار مختلف جامعه مخفی بماند.
امسال اما، جدای اقدامات دو ماه گذشته برای مهار و کنترول دانشجویان، ازهمان ساعات اولیه این روز با حمله به تحصن آرام اعضای شورای دفتر تحکیم در برابر درب دانشگاه پلی تکنیک و دستگیری و انتقال آنها به مکانی نامعلوم و به دنبال آن با یورش لباس شخصی ها به دفترمرکزی ادوار که علاوه بر ضبط اموال و اسناد این دفتر و پلمپ آن، منجر به دستگیر همه حاضرین در دفتر نیز شد، بیشتر از سال های گذشته نمایان شد. ترسی پابرجا، ثابت شده و درحال فزونی گرفتن در مقابل حضور همیشگی دانشجو و طرح خواسته ها و مطالباتی ساختارشکن از جانب جنبش دانشجوئی.

هشت سال پیش وقتی لباس شخصی ها و سایر نیروهای امنیتی و اطلاعاتی حاکمیت جمهوری اسلامی طبق برنامه ای از قبل تعین شده دد مناشانه خوابگاه های دانشجوئی پایتخت را هجوم بردند، دیگر نه جو دانشگاه، جو دانشگاه بعد از اتقلاب فرهنگی دهه شصت بود و نه دانشجویان، دانشجویان پیرو نظامی بودند که همه دستاوردهای مبارزاتی مردم ودانشجویان دردهه پنجاه، درپی انقلاب 57 هفت را به تاراج برده بود.

اگر چه آن روزها دولت، دولت اصلاحات بود و با حمایت و پشتیبانی همین دانشجویانی که بعد از سال ها سکوت و رخوت جنبشی پرتوان و پرتحرک و امید بخش را به جامعه کشور نوید می داد، قدرت را از جناح مقابل گرفته بود و در صدد پیاده کردن برنامه هائی بود که در صورت پیاده شدن جنبش دانشجوئی و سایر جنبش های اجتماعی را نیز بیشتر و بهتر همراه خود می کرد، اما جناح اقتدار گرا با بکار گیری نیروهای سرکوبگر خود اولین ضربه خود را بر پیکر جنبش دانشجوئی وارد آورد تا مبادا قدرت را برای همیشه به رقبای سیاسی اصلاح طلب خود واگذار کنند و از سوئی دیگر راه برای جنبش ها تازه سربرآورده باز شود. در یک تقابل رودر رو با دانشجویان، صحنه دانشگاه ها را بار دیگر به عرصه تاخ و تاز نیروهای تندرو و بنیاد گرا و چماق بدستان تبدیل کرد و به دو هدف اساسی خود حدآقل به مدت سه سال بعد از 18 تیر 78 دست یافت.
در چنین شرایطی و در روزهای پر التهاب بعد از 18 تیر 78 رهبران سیاسی اصلاحات و در راس همه محمد خاتمی پشت دانشجویان را خالی کردند و علاوه بر زندان اوین بازداشتگاه های دیگری در پایتخت از جمله بازداشتگاه زندان توحید نیز مملو از دانشجویانی شد که اکنون با شعارهای رادیکال تری به میدان آمده بودند، آمده بودند که بگویند دست به انتخابی حساس زده اند و مسیری که در پیش گرفته اند غیر قابل برگشت است حتی اگر علاوه بر نیروی انتظامی ارتش هم وارد عرصه شود.
بدین ترتیب اما پشت کردن رهبران سیاسی اصلاحات به جنبش دانشجوئی اولین هدف اقتدارگرایان شکست خورد بود که به راحتی به آن رسیدند و دومین هدف نیز متقابلن دلسرد شدن دانشجویان در سراسر کشور از جبهه بی در و پیکر اصلاحات بود.

در آن شرایط حساس و درآن مقطع تاریخی وقتی جنبش ضربه خورده دانشجوئی از سوئی با واکنش غیر قابل قبول رهبران اصلاحات روبرو شد و از سوئی دیگر فزونی فشار نیروهای سرکوبگر در خدمت اقتدارگرایان که با اقتدار کامل به اعمال فشار و دستگیری خودسرانه در دانشگاه های کل کشور همچنان وقیحانه ادامه می دادند، دست و پنجه نرم می کرد، در مقابل هر دو جناح حاکمیت به دو هدف اساسی که لازمه یک جنبش پویا و در حال رشد بود دسترسی پیدا کرد. اهدافی که اکنون جنبش دانشجوئی قبل از رسیدن به آن بهایش را پرداخته بود.
اولین هدفی که لازمه هر نوع جنبشی که در یک کشور استبدادزده راه می افتد،می باشد استقلال آن جنبش و عدم وابستگی آن به نیروها و جریان های سیاسی بود که صرفا در رقابت های سیاسی با رقبا سیاسی به حضور دانشجو به عنوان یک قشر پرسشگر، جستجو گر و انتخاب گر در کنار خود نیاز مبرم دارند. بعد از فاجعه 18 تیر در واقع اولین و ارزشمندترین هدف جنبش دانشجوئی که زمینه یک بستر مناسب برای حرکتی جامع تر و نوین تر را فراهم می آورد محقق شد. جنبش دانشجوئی یاد گرفت که باید مستقل و آزاد به تلاش و مبارزه خود تا رسیدن به آرمان هایش گام بردارد.
دومین هدف جنبش دانشجوئی که بعد از واقعه کوی دانشگاه محقق شد، ایستادن اقشار مختلف مردم جامعه به جای اصلاح طلبان پشت جنبش دانشجوئی بود. از آن جا که خواسته ها و مطالبات دانشجویان فراتر از آنچه بود که اصلاح طلبان وعده داده بودند اما در عمل یا نتوانستند کاری از پیش ببرند یا تمایلی برای به انجام رساندن آن از خود نشان نمی دادند، و در کل می توانست به شکلی مناسب تروعامه پسند تر مطالبات کل جامعه را پوشش دهد، مردم را به حمایت و پشتیبانی روزافزون تری از جنبش دانشجوئی سوق داد. علاوه بر این نیز هر چه از فاجعه کوی دانشگاه بیشتر فاصله زمانی گرفتیم شاهد مقبولیت بیشتر جنبش دانشجوئی در اقشاتر مختلف جامعه بودیم. امری که می تواند نوید بخش دور تازه ای از مبارزات مدنی و مسالمت جویانه مردم در کنار جنبش دانشجوئی و دیگر جنبش های اجتماعی باشد.
آن چه که جنبش دانشجوئی را با تمام موانع و مشکلات ساختاری موجود در نظام جامعه از یک طرف و انسداد فضای سیاسی کشور در پی روی کار آمدن دولت سراپا امنیتی و نظامی نهم زنده نگه داشته و آن را به آینده بیشتر امیدوار کرده است چیزی نیست غیر از حمایت و پشتیبانی مردم جامعه و اعتماد و اطمینان کامل همین مردم به فرزندان دانشجوی خود. اکنون مردم به خوبی چهره هر دو جناح حاکمیت را شناخته و تجارب لازم برای مقابله با سیاست های سرکوبگرانه این حاکمیت ضدمردمی را کسب کرده اند. در حال حاضر جنبش دانشجوئی نیز با حوصله، تدبیر و درایت بیشتر به راه خود ادامه دهد و در حال گذار از یک دوره پرفراز و نشیب دیگر به دوره ای به مراتب سخت تر وحساس تر است. خوشبختانه جنبش دانشجوئی اکنون در این دوره گذار علاوه بر مردم جامعه افکار عمومی بین المللی را نیز در پشت سر خود دارد.
افکار عمومی بین المللی که در پی بردن به عمق فاجعه 18 تیر 78 به کلی متوجه ایران، وضعیت حقوق بشر در ایران، وضعیت جنبش دانشجوئی ایران و دیگر جنبش های اجتماعی در ایران شد و همواره به هر شکل ممکن حامی و پشتیبان جنبش دانشجوئی و در کل جنبش مدنی مردم ایران بوده است. امر مهمی که تنها به همت تلاش و مبارزه مستمر دانشجوئی محقق شد.
امسال در حالی 18 تیر 78 را پشت سر گذاشتیم که بسیاری از دانشجویان در پی تحصنات مسالمت آمیز خود در محیط ها دانشگاهی ظرف ماه های گذشته در نقاط مختلف کشور به زندان افتاده و بسیاری از آنها بویژه در تهران و در زندان اوین در سلول های انفرادی بسر می برند و کماکان از وضعیت جسمی و روحی بسیار از آنان اطلاع چندانی در دست نیست. چند تن از بچه های پرتوان پلی تکنیک همچنان تحت فشار بازجوئی های مداوم و طاقت فرسا هستند و در وضعیت نگران کننده ای بسر می برند در شهرستان های کوچک و بزرگ اوضاع چندان بهتر نیست. بسیاری از فعالین دانشجوئی هستند که ماه هاست به زندان افتاده اند و به علت نبود یک اطاع رسانی سالم و موثق کسی از سرنوشت آنها خبر ندارد. با این حال و با توجه به حضور همه جانبه دانشجویان با همه فشارها، تهدید ها و تحدید ها، دانشجویان روزبروز در قبال سرنوشت همکلاسی ها خود و سرنوشت جنبش دانشجوئی و نهایتا سرانجام مطالبات ساختارشکن خود احساس مسئولیت بیشتری می کنند و هرگز حاضر به واگذارکردن عرصه در هیچ شرایطی نخواهند شد. دیروز از همان ساعات اولیه صبح اعضای شورای دفتر تحکیم بعد از بارهای بار این امر را ثابت کردند و همه دیدند که تحصن شش نفره آنان در یکی از مهمترین روزهای دانشجوئی چقدر آرم و سنگین بود و خشک مغزان به شیوه ای به آنان که تنها خواست شان آزادی هشت تن ازهمکلاسی هایشان و صدور یک بیانیه چند سطری بود، حمله ور شدند.

شنبه، تیر ۱۶، ۱۳۸۶

محمود صالحی را دریابیم



محمود صالحی در بد حال و روزی گرفتار آمده است. او به شدت بیمار است و ضمن بیماری شدید کلیوی از همه حقوق انسانی و همه حقوق قانونی یک زندانی معمولی نیز محروم است، از ملاقات با خوانواده اش منع می شود و همچنان به وکیل خود دسترسی ندارد. نه تنها به درمانگاه و بیمارستان اعزام نمی شود از دادن دارواهایش نیز خودداری می کنند.

خلاصه همانطور که در خبر ها می خوانیم و می بینیم او اکنون با خطر مرگ روبروست وهمه نگرانی خانواده و دوستانش از آن است که قبل ازآن که حمایت نهادهای بین الملی کارگری بتواند کار ساز باشد و او را نجات دهد، برایش اتفاقی بیفتد.

این نانوای خسته که در بند نیز دست از سرش برنمی دارند اکنون به همان اندازه که به دکتر و دارو نیاز دارد به حمایت ها و اعتراضات داخلی برای آزادیش، نیز احتیاج دارد و بیشتر از هر زمان دیگری چشم به فریاد های اعتراضی مردم دارد. او در بدترین شرایط جسمی و روحی هنوز به رهائیش امیدوار است و به تلاش و همت دوستان، کارگران و نهادهای داخلی دفاع از حقوق بشر و همچنین دخالت چهره های مردمی و مدنی برای نجات خود ایمان دارد. وضعیت جسمی این فعال کارگری چنان وخیم شده که به گفته نزدیکانش حتی قادر به ایستادن بر روی پاهایش نیست و به گفته مقامات زندان سنندج و قاضی دادگاه درپی تائید شدن یک سال حکم زندان و قطعی شدن این حکم، وکیل وی نیز دیگر به هیچ عنوانی نمی تواند در وضعیت کلی او دخالتی داشته باشد.

پنجشنبه، تیر ۱۴، ۱۳۸۶

نماینده ای واقعی و شایسته

محمدصدیق کبودوند، رئیس سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان و سردبیر هفته نامه توقیف شده "پیام مردم کردستان"، دوست و یار همیشگی و باوفای روزنامه نگاران کرد، همکار سخت کوشش فعالین مدنی و فرهنگی کردستان، شنونده ومنعکس کننده واقعی صدای اعتراضی معلمان و کارگران دربند، منعکس کننده اخبار و صدای مظلومانه کاسبکاران و کولبران روستاها و شهرهای مرزی کردستان که برای امرار معاش دست به کارهای طاقات فرسا می زنند و هراز گاهی یا روی مین ها و تله های انفجاری کارگذاشته شده توسط نیروهای نظامی می روند یا هدف تیراندازی نیروهای انتظامی قرار می گیرند و کشته یا معلول می شوند.
محمد صدیق کبود وند دوست و یار تمام کسانی می باشد که در کردستان و در بد ترین شرایط زندگی خود مورد ظلم و ستم قرار می گیرند و کسی نیز به جرم کرد بودنشان صدایشان را نمی شنود و دوست و همکاری کسانی ست که در راه بدست آوردن حق و حقوق پایمال شده خود و دیگران در تلاشند و ساکت نمی نشینند.
دوستی آقای کبود وند با محرومان و ستم دیده گان مردم کردستان، ایشان را به چهره ای محبوب و مردمی در کردستان تبدیل کرده است. اقدامات مسالمت جویانه و فعالیت های صادقانه ایشان در جهت احقاق حقوق طبیعی و مسلم مردم کردستان، در چند سال گذشته از ایشان یک نماینده واقعی و یک سخنگوی صادق برای مردم کردستان ساخته است. نماینده ای واقعی که ثابت کرده است دلسوز واقعی همه کسانی است که از راه های مسالمت آمیز و با تلاش های مستمر خواست ها و مطالبات واقعی مردمی دردمند و درد کشیده را طلب می کنند. آقای کبودوند بیشتر از هر کس دیگری در سال های اخیر برای خدمت به مردم استوار و محکم قدم برداشته است و هیچ گاه هیچ مشکل و مانعی نتوانست که سد راه فعالیت های حقوق بشری وی و همکارانش باشد.
سرانجام روز یکشنبه گذشته ماموران لباس شخصی وزارت اطلاعات تاب و طاقت شان به سر آمد و این نماینده واقعی حقوق بشری کردستان را در محل کارش دستگیر و روانه زندان اوین کردند. چنین اقدامی قبل از هر چیز دیگری نشان از برخوردهای سیاسی با فعالین غیر سیاسی دارد و از طرفی دیگر نشان می دهد که بازهم نهادها و دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی اقدامات وسیعی علیه فعالان عرصه های مختلف، بویژه عرصه حقوق بشر و مطبوعات را در دست اجرا دارند و در پی تشدید فشارهای بین المللی بر سران جمهوری اسلامی، متقابلن رهبران جمهوری اسلامی نیز در داخل فشار بر مردم و نمایندگان واقعی مردم که به شیوه های مسالمت جویانه مطالبات مردم را جویا می شوند، را دو چندان می کنند و اقدام به تهدید و احضار و دستگیری های وسیعی می کنند.
اکنون که چند روز از دستگیری رئیس سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان در تهران می گذرد و با توجه به این که ایشان از بیماری ریوی رنج می برند و تاکنون نیز به وکیل ایشان اجازه ملاقات داده نشده است، نگرانی بین فعالین حقوق بشر در داخل و خارج کشور در خصوص وضعیت جسمی و روحی ایشان بیشتر شده است.
امیدوارم برای این فعال دلسوز که چندین سال است صادقانه برای احقاق حقوق پیمال شده مردم تلاشی بی وقفه داشته و به رغم تمامی تهدیدها و تحدید ها امیدوارانه به راه انسان دوستانه خود ادامه داده هیچ مشکل ناخوشایندی پیش نیاید و هر چه زودتر به یاری حمایت ها و اعتراضات مدنی داخلی و خارجی از زندان رهائی یابد. این چهره مردمی و مورد اطمینان مردم کردستان به دلیل داشتن کارنامه ای درخشان و معتبر در زمینه دفاع از حقوق بشر شایسته بهترین و بیشترین حمایت هاست.