پنجشنبه، شهریور ۰۹، ۱۳۸۵

به خاوران

اکنون هجده سال است که در گرمای شهریورماه هر سال همه به تو فکر می کنند خاوران. تو را نگاه می کنند به اندیشه تو در هیاهوی بی صدایت گم می شوند آن همه داغداری که بوسه به خاکت می زنند در زمانه ای که بوسه بر خاک آرمیدگان تو هنوز گناهی نابخشودنی است و مجازات دارد. می نشینند زیر آسمان تو که هنوز شبح مرگ در آن به پرواز است و انتظار نوبت سفر خود بسوی مهمانان تو می کشند. به سویت می آیند با دسته های گل تا با تو کمی هم حرف بزنند از هجده سال پیش، و بپرسند از تو که چه شد و چرا مقدس شدی. اگر مقدس شدی چرا هنوز ساده ای مثل خاک.
ما همه تابستان ها با تو حرف می زنیم خاوران. نامت را تکرار و تکرار می کنیم همچنان که دقیقه ها و ساعت ها و روزها تکرار می شوند به خودی خود در پسی یک پیروزی سرخ تاریخی به تابستانی گرم و سوزان.
زمان به سرعت سپری می شود و تو هنوز بی صدائی، بگو که تو چرا در گرمای سوزان آن تابستان لعنتی سرای ابدی آنانی شدی که انقلابی ترین نسل این آب و خاک بودند. بگو چرا میعادگاه عاشقان آزادی شدی، که اگر نمی شدی امروز این گونه در مظلومیت باقی نمی ماندی. تو بگو که چرا آن انقلاب شکوهمند که نویدی دیگر داده بود چنین سبعانه بچه های خود را در خون غلتانید و یکباره آن همه خون را در خاک های تو ریخت و لرزه بر اندام زندگان انداخت و اکنون نگاه به تو را معصومانه تر از همیشه کرده است. بگو چگونه آن همه انسان را در دل خود جا دادی تو که دل تپه های خاکیت از دور پیداست کوچک است. بگو آن قلب کوچکت چگونه تاب آورد درد آن همه انسان های بزرگ را در طول این همه سال. خاوران بیا و با من، با همه، کمی حرف بزن، تو حرف بزن و ما گریه می کنیم. تو حرف بزن و ما شکایت به وجدان ها ی آگاه و بیدارمی بریم و باز گریه می کنیم تا شاید همه سبک شویم و تو را بیشتر و بهتر درعظمتی معنوی تر و مبارزاتی تر ببینیم و آنگاه نسل امروز هم با چشمانی بازتر و زبانی گویا تر به سراغت بیایند با گل و سرود و ترانه، با نغمه ای که هجده سال است برای تو و آرمیدگان تو در دل ها زمزمه می شود.

چهارشنبه، شهریور ۰۸، ۱۳۸۵

سلام آقای جهانبگلو

خوشحالم مثل همه چون مثل همه هر روز نگران تر می شدم از سرانجام یک بازداشت غیر قانونی دیگر که مانوری بیش نبود. خوشحالم که این خبر مسرت بخش کمی از نگرانی های مردم نسبت به وضعیت زندانیان عقیده تی را کاهش داد وامید به آزادی هر چه زودتر موسوی خوئینی ها و زرافشان و بسیاری دیگر را بیشتر کرد. قبل ازاین آزادی منصور اصانلو امید به آزادی دیگر فاعالین کارگری را بیشتر کرد. اکنون باید بیشتر از دیروز و یک ماه پیش بگویم که هیچ کدامشان تنها نیستند و بیرون از آن چهار گو شه جهنمی مردم را در کنار خود دارند. در طول چهار ماه بازداشت خودسرانه و کاملا غیر قانونی دکتر جهانبگلو که بیشتر به یک مانور امنیتی دیگر اما متفاوت تر از مانورهای گذشته امنیتی شباهت داشت تا به بازداشت شخصی که قصد راه انداختن انقلاب مخملی را داشته باشد، آقایان امنیتی و قضائی با همه ترفندها و سناریوهائی که ترتیب دادند، از همان اویل بازداشت ایشان که اعلام کردند آقای جهانبگلو ده ها صفحه اعتراف نوشته است شکستی نرم و مخملی از فرهنگ و فلسفه را پذیرفتند. از همان ابتدای ماجرا عکس العمل ها یشان به خوبی به همه نشان داد که آقایان در این مورد بیش از حد معمول از بیراهه رفته اند اما دیگر بازیی بود که خود شروع کرده بودند و راه برگشتی غیر از راهی که دیروز انتخاب کردند را پیش روی خود ندیدند. اگر چه از توهین، ترور شخصیتی و اعمال فشارها در این چهار ماه لحظه ای غفلت نکردند اما مثل این که در این مانور بی هدف زودتر از همیشه و در برابر قضاوت اهل خرد و اندیشه در داخل و خارج باید شکستی دوباره را تجربه می کردند. آن بیچاره هایی که در ویرانه های قوه قضائیه و محفل های اطلاعاتی و امنیتی همیشه خدا پرکارند، کم کم حتی توان اجرای نمایش نامه ها و سناریوها ی لو رفته خود را هم از دست داده اند و در تلاشند تا گوشه های ضد و نقیض این مانورها ساختگی را در بیرون زندان ، در دفتر رئیس خبرگزاری های وابسته به خود ادامه دهند. اما نتیجه چنین عملکردهایی که به هیچ وجه وجاهت قانونی ندارد از همان اوایل بازداشت مشخص بود که در این مورد هم چندان هم جای نگرانی وجود ندارد و اگر نگرانی وجود داشت به نظر من صرفا برای وضعیت سلامت جسمی و فشارهای روانی بود که همیشه و بخصوص در یکی دو ماه گذشته همه را به شدت نگران کرده بود. من اطمینان دارم با همه فشار های که آقای جهانبگلو در این مدت متحمل شدند بیشتر از همه هم، خود ایشان نگران بوند. اکنون باید خطاب به ایشان گفت: سلام آقای دکتر، دیگر برای هیچ کسی جای نگرانی وجود ندارد چرا که نه تنها دانشگاه و دانشگاهیان بلکه مردم کوچه و بازار هم به نیکی دوستان و دشمنان فرهنگی و فلسفی خود و جامعه خویش را می شناسند. شما هر چه گفته باشید و هرچه فیلم گرفته باشند مهم نیست، در مورد شما خیلی وقت است که قضاوت شده است.

سه‌شنبه، شهریور ۰۷، ۱۳۸۵

نگرانی پیرامون تهدید اجلال قوامی بیشتر شده


به دنبال حمله نیروهای انتظامی و امنیتی به تجمع مسالمت آمیز کارگران و خانواده های آنان در سنندج یک بار دیگر فضای مناطق کردنشین و بویژ سنندج کاملا امنیتی شده و ماموران امنیتی و اطلاعاتی در چنین فضائی به میل خود عمل کرده و فشار دائمی موجود را افزایش بیشتری داده اند. این بار نیز طبق معمول به دنبال هر گونه اعتراضات مردمی، غیر از بازداشت غیر موجه عده ای از شهروندان مدنی، برای اعمال نوعی فشارهای روانی به طیف های مختلف در کردستان، اقدامات سکوبگرانه دیگری نظیر تعقیب های مداوم، تماس های تلفنی تهدید آمیز و غیره را انجام می دهند که در این میان نگاه های مشکوک امنیتی بیشتر از همه متوجه فعالین حقوق بشر، مدنی و روزنامه نگاران آزاد و مستقل می شود. به این ترتیب این اقدامات سکوبگرانه که کاملا سازماندهی شده می باشد موجب نگرانی های بیشتری در بین فعالین سیاسی، کارگری، دانشجوئی و همچنین فعالین حقوق زنان و کودکان در شرایط امنیتی موجود می شود. این بار اجلال قوامی که تاکنون بارها به خاطر فعالیت های مطبوعاتی به اداره اطلاعات و دادگاه احضار و محاکمه شده است، در چند روز اخیر مرتب طی تماس های مکرر تلفنی تهدید به مرگ شده است. اجلال قوامی در این باره اعلام نموده که چنین تهدیدهائی موجب سلب امنیت و آسایش خود و خانواده اش شده است و اگر چنین تهدیدهای ادامه پیدا کند به مقامات قضائی شکایت خواهد کرد. راه انداختن چنین جنگ های روانی علیه روزنامه نگاران و فعالین سیاسی و غیره امری است که جمهوری اسلامی در مناطق کردنشین سال هاست که به آن دست می زند و مدتی است که چنین شیوه ای را برای تحت فشار قرار دادن هر چه بیشتر خانواده ها هم بکار می برند.

جمعه، شهریور ۰۳، ۱۳۸۵

اعترافات سرگردان

سرانجام روزنامه رسالت پا پیش گذاشت و زودتر از کیهان و شبکه اول سیما اقدام به انتشار چند جمله از اعترافات اجباری رامین جهانبگلو که به قول آقایان درهمان روزهای اول بازداشتش به ده ها صفحه رسیده بود کرده است. بعضی از همین آقایان تا حالاچندین بار اعلام کرده اند که دکتر جهانبگلو ضمن ابراز پشیمانی و پوزش از مردم شخصا خواستار پخش فیلم اعترافات خود از شبکه اول سیما برای عموم شده است.
آنچه که رسالت به عنوان قسمتی از اعترافات دکتر جهانبگلو چاپ کرده است تا به رسالت خود عمل کرده باشد! تا حدود زیادی در مورد هر زندانی سیاسی دیگری نیز قابل پیش بینی بود.
اما به نظر من چیزی که در مورد شخص دکتر جهانبگلو در این اثنا عجیب به نظر می رسد و جای سوال است، این است که گرفتن این جور اعترافات اجباری در زندانی که ظرف 10 سال اخیر چندین چهره دیگر را دربرابر دوربین نشانده و وادار به اعتراف نموده چطور می تواند مردم را به پای تلویزیون بکشاند تا اعترافات کسی را ببینند که هیچ کس حتی فکر یک روز بازداشتش را هم نمی کرد. چطور در زندانی که حتی یک زندانی ساده حق ملاقات با وکیل خود را ندارد و گاهی باید ماه ها در بازداشت موقت به انتظار محاکمه خود در بد ترین شرایط جسمی و روحی به سر ببرد، کسی مانند دکتر جهانبگلو به همین سادگی و از همان اوایل بازداشت ده ها صفحه بنویسد. چطور ممکن است در زندانی که سالهاست زندانیانش از روز اول سایه مرگ را بر سر خود حس می کنند براحتی نشست و از انقلاب مخملی حرف زد مگر آنان که نه از انجام یک انقلاب بلکه از اندکی اصلاحات حرف به میان آوردن آن هم نه در اروپا و آمریکا بلکه در داخل کشور، مگر هنوز چند کس از انها در سلول های جوار سلول دکتر چهانبگلو نیستند،مگر آنها را روبروی دوربین ننشاندن. . مگر مردم ندین و نفهمیدند که جریان از قرار بوده است.
از این بازی های کهنه ظاهرا خود مقامات امنیتی و قضائی نیز بیزار شده اند و مدتی است که هر چند روز یک بار یکی از همین مقامات وامانده در چند جمله ضد و نقیض اعلام می کند که می خواهند اعترافات دکتر جهانبگلو را در اختیار امت شهید پرور قرار می دهند و لابد بعد از انجام اینکار نیز آقایان حکم آزادی دکتر چهانبگلو را از مقامات مهرورز خواهند گرفت تا جواب زحمت اعتراف را بامهرورزی داده باشند!
همین عکس العمل ها و همین کاری که رسالت انجام داده است و به خود زحمت داده که چند سطر از اعترافات جهانبگلورا منتشر کند نشان می دهد که ظاهرا در شرایط فعلی و با توجه به اینکه چنین ترفندهای تاریخ مصرفش در داخل و خارج به پایان رسیده است،خیال پخش فیلم این اعترافات را ندارند چرا که اگر چنین خیالی داشنتد هرگز کیهان اجازه نمی داد که رسالت درانجام دادن رسالت های تبلیغاتی نظام سنت شکنی کند و پاپیش بگذارد
و قطعن بعد خود نیز انجام وظیفه را به شبکه اول سیما می سپارد.